شب جمعه
جایش وسط ردیف دوم بود. ایستاده بود و مردم را راهنمایی می کرد تا چند جای خالی جلویش را در صف اول پر کنند. وقتی هم ردیف جلو پر شد ، ول کن معامله نبود و باز هم مردم را با دست به سمت ردیف اول می خواند. هنگام اقامه ، وقتی امام جماعت به اسم مبارک پیامبر و حضرت علی رسید صدای بلندی تولید کرد و مردم برای هر دو نور صلوات فرستادند. وقت رکوع ، محکم دست هایش را به پاهایش می زد. بعد نماز اول بلند شد و جلو رفت و لامپ نماز اول را خاموش و نماز دوم را روشن کرد. سر اقامه دوباره همان حرکت را اجرا کرد. یادم رفت بگویم ، نماز غفیله ام خواند با این کیفیت که بعد از تکبیره الاحرام چند ثانیه ای ایستاد و بعد به سجده رفت و بعد نشست تا نماز دوم شروع شود. تا آخر دعای کمیل هم صبر کرد و از جایش تکان نخورد تا به دعا کردن و الهی آمین آخرش برسد و برود چراغ ها را روشن کند.
یک مهر بزرگ هم داشت
پ.ن: هنرمندها عادت دارن تو نخ سوژه های خاص برن.
من از این عادتا داشتم ، ترک کردم ؛ ولی هنرمند نبودم که ! (چقدر خوبه آدم حرف دلشو نزنه!)
- ۱ نظر
- ۲۷ بهمن ۹۰ ، ۲۳:۴۹