خریت محض 2
خریت محض می دانی یعنی چه ؟! یعنی یادت برود که صاحبی داری و عملت ، حتی دم و بازدمت باید برای رضای او باشد. چشمها ، گوش ها ، پاها ، دست ها ، اعضا و جوارحت ، سلول سلول تنت ، باید در مسیر او حرکت کنند . وای خدای من !! چه حرف های قشنگی ! چقدر خوب بلدم حرف بزنم ... یادم باشد یک روز که بچه ها جمع بودند برایشان اینها را بگویم تا بفهمند چه آدم خوبی هستم !
خریت محض یعنی این ! یعنی چیزی که می دانی را ندانی ! یعنی لنگ در هوا باشی و تکلیفت نامعلوم باشد . خودت ندانی آخر چه کاره ای ! آویزان باشی همیشه ، عمرت تلف شود و فقط این وسط بیننده باشی و متضرر ! هوار ای خدا !!! چقدر من قشنگ می نویسم ! همه باید بفهمند این را !
خریت محض یعنی جلوی پای سلطان ، دست به دامن گدا شدن . یعنی سر به زیری را به سربلندی فروختن . یعنی گردن خود را داوطلبانه آماده قلاده کردن . یعنی خریت محض ! یعنی در جهل مرکب ابدالدهر ماندن ، یعنی له له زدن برای خاروخاشاک زمین ، یعنی کندن پرهای پرواز با دستان خود و از این یعنی ها الا ماشاءالله ...!
خریت محض ، مساوی است با خواریت محض ، با ذلت ! خدا نکند به ذلیل بودن عادت کرده باشیم .
ای سر چشمه عزت ! دریابمان !فان العزه لله جمیعا ...
پ.ن : آهای ! نشود فردا روزی بیاید و تو دوباره زیر همه چیز زده باشی ! نیاید آن روزی که ورد زبانت "بی خیال" باشد ! حواست را جمع کن ! ازت نا امید شود ...
آن روز را نیاورد .- ۹۰/۰۳/۲۵
آرزوی من هم همین هاست...