وجعلنا
شنبه ۱۰ دی ۱۳۹۰
چند روز پیش دراز کشیده بودم ، دیدم از جلوم هی رد می شه و وقتی نگاهش می کنم ناراحت و عصبانی می گه : «دوباره نشد !» . گویا آیه ی وجعلنا می خوانده و منتظر دیدن تاثیر آن بوده ...
امروز خوشحال از مدرسه اومد و گفت :«یادم رفته بود دیروز ناخونامو بگیرم ... خانوم بهداشتمون می خواست ناخونا رو ببینه ؛ من وجعلنا خوندم . امروز اصلاً ناخون هیشکی رو ندید !»
امروز خوشحال از مدرسه اومد و گفت :«یادم رفته بود دیروز ناخونامو بگیرم ... خانوم بهداشتمون می خواست ناخونا رو ببینه ؛ من وجعلنا خوندم . امروز اصلاً ناخون هیشکی رو ندید !»
- ۹۰/۱۰/۱۰