دستـــگاه ارباب
پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۱
سیصد تومان داشت ، سیصد تومان بقیه را نه ...
گفت مثل اینکه آقا نمی خواهد بطلبد
نرفت
الان رفقایش برگشته اند ، می گویند کسی از ما سیصد تومان دوم را نگرفته است هنوز !
هر گوشه ی سرش باد کرده از بس این ور و آن ور زده خودش را
پ.ن : حساب و کتاب خودش را دارد. سر در نمی یاریم ما !
گفت مثل اینکه آقا نمی خواهد بطلبد
نرفت
الان رفقایش برگشته اند ، می گویند کسی از ما سیصد تومان دوم را نگرفته است هنوز !
هر گوشه ی سرش باد کرده از بس این ور و آن ور زده خودش را
پ.ن : حساب و کتاب خودش را دارد. سر در نمی یاریم ما !