جهادی نوشت
پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۳
احساسات مزخرف و روتین روزهای قبل از شروع جهادی :
احساس سنگینی مفرط !
احساس اینکه کلی کار دارم !
احساس اینکه کی حوصله شو داره ؟!
احساس اینکه یعنی می شه نرفت ؟!
احساس اینکه حالا یه سال هم نریم اتفاقی نمی افته !
احساس اینکه می شه حالا یکی - دو روز دیرتر هم رفت !
احساس اینکه امسال دیگه خیلی ها نمیان ، گذشت اون سالها که کلی حال می داد !
احساس اینکه دیگه الان اینجور کارها جواب نمی ده ... باید فکر اساسی کرد !
احساس اینکه چه جوری 24 ساعت توی اتوبوس دوام بیارم ؟!
احساس اینکه خداحافظ جای گرم و نرم و راحت !
احساس اینکه مامان ، بابا ، دلم براتون تنگ می شه !
احساس مشترک بعد از هر جهادی :
حیف شد تمام شد !
پ.ن : ما همان نسل جوانیم که در جهادی بزرگ شدیم. دعا کنید در جهادی هم بمیریم.
- ۹۳/۱۲/۲۱