نهی بوقی
تاکسی که در تصویر مشاهده میفرمائید حامل کله ای با موهای طلایی در صندلی عقبش بود که تلاش زیادی باید صورت میگرفت تا نتوان آن را دید. کافی بود نزدیک تر شوی تا بدون زحمت دستت بیاید که کله مذکور مربوط به خانمی است که بدون ترس روسریش را برداشته و در راه مقصد است. چشم است دیگر ... وسط رانندگی باید جلویش را ببیند و یکدفعه از این جورچیزها هم از جلویش میگذرد ... بگذریم.
صحنه ی زشتی بود. سمت راست تاکسی انداختم و نزدیک شدم. شیشه پنجره را پایین دادم و دست راستم را روی بوق گذاشتم و دست چپم را به نشانه اعتراض بیرون آوردم و به خانم صندلی عقبی اشاره کردم. همین !
تاکسی سرعتش را کم کرد و من جلو افتادم. در ترافیک که افتادیم از آینه ی عقب تاکسی را دیدم که نزدیک می آید. شل کردم تا اگر خانمه کما فی السابق با فراغ بال و اون وضعیت بود دوباره تذکر بدم که دیدم روسریش را سر کرده و از وضعیت قبلی خبری نیست ... و این یک پیروزی بود !!
باور کنیم که نهی از منکر به طریق مختلف قابل انجام است ولو به تک بوقی ! گناه کار باید مورد اعتراض قرار بگیرد و به همین واسطه احساس نا امنی کند. اگر اون خانم حجابش رو درست نمی کرد و نفر دومی بهش اعتراض می کرد شک نکنید رفتارش اصلاح می شد. بدون درگیری و بدون اعصاب خردی !
پ.ن 1: بنده هم به این موضوع واقفم که نهی از منکر فقط در بحث حجاب نیست ولی بی حجابی هم یک منکر است. من هم قبول دارم که تیپ زدن خانم ها و تبرج امروز به یک ارزش تبدیل شده ولی هنوز مردم از کنار کشف حجاب و قیافه های شاز عادی رد نمی شن و این یعنی هنوز این کار قبیح است.
پ.ن 2 : عین این اتفاق قبلا هم برای من افتاده بود و نتیجه کار هم مثبت بود اتفاقا. بعضی اوقات همین که آدم یک اخمی بکند و یا چپ چپ به کسی زل بزند همان کار نهی از منکر را می کند و لازم نیست حتما برای طرف آیه ی حجاب بخوانیم و برایش حدیث و روایت قطار کنیم. حداقلش این است که طرف از جانب ما احساس ناامنی و نا رضایتی کند ... ولو کم. .
پ.ن 3 : چهار ماه است که بعد از خرید تلفن همراه جدیدم وارد تکنولوژی روز دنیا شده ام. در ابتدا بسیار جذاب و فوق العاده بود اما امروز بیشتر می فهمم چه بلایی سرم آمده.
من اصولا خواندن و نوشتن را دوست دارم و امروز بیشتر از همیشه دلم برایش تنگ شده. دلتنگ این همه کتاب و وبلاگی که نخوانده ام.
برای یک معتاد دعا کنید تا بتواند ترک کند ...
- ۹۴/۰۴/۲۷
اما دو تا نکته؛
اگر وضعش رو اصلاح نمی کرد، لزومی به تذکر دوم از سمت شما نبود. حتی ممکن بود کار رو بدتر و به لجبازی بکشونه.
این عبارت « از جانب ما احساس ناامنی و نارضایتی کند» کل حرکت رو زیر سوال میبره. اولا که تو این قضایا «ما»یی وجود نداره. جامعه دو دسته خوبها و بدها نیست که ما به مثابه خوب ها تذکر بدیم. (حداقل من از سیاق جمله جناح بندی شما رو برداشت کردم) دوما اینکه، تذکر نباید موجب احساس ناامنی! بشه، چون دقیقا بر خلاف هدف امر به معروفه. تبعات روانی و رفتاری بدتری میتونه به دنبال داشته باشه. صرفِ ناراحتی کفایت میکنه.
خیلی از مراجع فرمودند همینکه از تذکر زبانی ناراحت بشن، یعنی تاثیر داشته و همین حد تاثیر تکلیف رو تمام کرده.