محرم98
و خون روی خنجرش را با کهنه پیراهن پاک کرد.
- ۰ نظر
- ۱۳ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۲۴
و خون روی خنجرش را با کهنه پیراهن پاک کرد.
هزاران هزار سرباز
هر روز سپیده دم
با دستکش و بی دستکش
مایع ظرفشویی می ریزند
اسکاچ می مالند
کف درست می کنند
آب می ریزند
و انتظار می کشند
تا ظرف بعدی کثیف شود
تا دوباره دستکش به دست کنند
تا بشورند
تا وقت بگذرد
.
.
.
آیا بهتر نیست برای تبلیغات مایع ظرفشویی دورتو و اکتیو از یک سرباز استفاده کنیم ؟
شب ها طرح های ملی می نویسیم
صبح ها باید راننده شخصی آقایون بشم و ظرفهاشون رو بشورم
چقدر حرفهایی دارم که عرفا طبق مصلحت نباید گفت و من هم نمی گم. اما بعضی جاها طاقت نیاوردم و گفتم.
علی ای حال سخت نیست. فعلا که خوش می گذره
مطمئنم بخشیده ای
اما اگر فردا باز گناه کنم
دیگر نه ماه رمضانی است
نه سحری
نه شب قدری
ولی چیزی که باقی است،
لطف شماست
مهربانی تان
و بخشندگی که هیچ گاه کم نمی شود
وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ
اگر صبح ظهور خواب ماندم، بیدارم کن !
- چرا از این نانوایی سنگکی خرید می کنید ؟
- چون نان هایش بهتر از آن یکی هستند.
- چرا بهتر هستند ؟
- چون طعم بهتری دارند.
- چرا طعم بهتری دارند ؟
- چون نانوا کنجد روی نان را با دقت می ریزد در حالی که جای دیگر کنجد را یک گوشه نان می ریزد و همه جا به صورت یکنواخت کنجدی نمی شود.
- بسیار عالی ! این همون ارزشی هست که می شه باهاش محصولی تولید کرد و رضایت فروخت !
دستم رو بگیری، ببری زیر چهارپایه ی دوربین، ده متری منبر مسجد ارک بشونی به قول خودت از ویوو لذت ببریم، دوتایی هم بخندیم و هم گریه کنیم و دم یا حسین (ع) بگیریم.
این لطف به واسطه ی کدامین کار خوب به من شده ؟ چه کسی عنایت کرده تا چنین فیضی نصیب من شود ؟
تو نمی دانی ولی من خاطره ای از جهادی دارم که از خدا خواستم همنشین تو در بهشت شوم و بقیه تعجب کردند از این درخواست عجیب ! اگر این اجابت همان دعا نیست پس چیست ؟ اگر مجلس روضه ی امام حسین (ع) بهشت نیست، پس بهشت کدام است ؟
خاک پای غلام غلام غلام حسینم
خدمتکاری در کوچه کاسه اربابش از دستش افتاد و شکست. بیچاره از بیم مواخذه آقا یا خانم جرات برگشتن به منزل را نداشت پهلوی کاسه نشست و گریه می کرد و می گفت: «ای خدا چه کنم» خواجه به سراغ او، بیرون آمد. در کوچه ها می گشت و از هر آشنایی می پرسید: خدمتکار ما را ندیده اید؟ تا این که یکی در جواب گفت: او را در فلان نقطه دیدم که کاسه چه کنم دستش گرفته بود. این مثل در موردی به کار می رود که فرد از تصمیم گیری عاجز و در کار خود مردد است.
خداوندا چه کنم؟
قرار بود تو خدمت کار تخصصی بکنم.
الان مدتی است که به شغل شریف ظرفشویی لایق شدم.
هر دفعه که دستکش دستم می کنم و یک خروار ظرف جلوی رویم را اسکاچی می کنم به این فکر می افتم که چه ظرفها در عمرم که نشستم و از زیرش شانه خالی کردم.
آخر به دستی ملخک ...