جمود نعشی
- ۰ نظر
- ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۲۱
از برکت دو زلزله تهران شبها ان الله یمسک السماوات و الارض می خوانم تا قدری از غصه ی مرگم کم شود. شبها به مرز دق کردن می رسم از روزگارم در قیامت و صبح ها اوضاع را خراب تر می کنم از آنچه شب قبل فکر می کردم. شبی می رسد که وقتی سر بالین می گذارم بگویم : خداوندا اگر حیات دوباره بدهی شکرت را می گویم و اگر ندهی دوری از تو برایم تمام می شود. بنده با امید به پروردگارش زنده است. پروردگاری که حسین علیه السلام را وسیله ی حوائجش قرار داده است.
بهار زندگی ما ، بهار نزدیک است
خوش است سر بشود با تو این زمستان ها
یکی یکی همه ی نوکران سفر کردند
به پیش مادر سادات با حسین جان ها
فدایش بشویم، آمین
کاظمین نورانیت بود و معنویت
سامراء غربت و مظلومیت
نجف خانه ی پدری، آرامش
.
اما کربلا؛
هر چه قبل گفتند نفهمیدم تا اینکه رفتم و فهمیدم. الان هم هر چه بگویم فایده ندارد.
کربلا را باید زندگی کرد.
زندگی تان کربلایی
بیست عدد تسبیح از بازار حرم خریدم و در حرم سیدالکریم متبرکشان کردم؛ نیت کرده بودم اگر رفتنی شدم، به موکب دارانی بدهم که پذیرایی مان کردند.
دیشب، وقتی دیدم انگاری نرفتنی هستیم، تسبیح ها را سپردم به کسی که قصد رفتن دارد.
بعد نماز ظهر اسباب رفتنمان مهیا شده انگاری؛ باید پیغام بدهم تسبیح ها را برگرداند.
زل زده ام به عکس حرمی که رو برویم است. یعنی بالاخره کربلایی می شوم ؟
ای امید نا امیدا ؛ حسین (ع)
در آخرین لحظات ماه خدا ؛ ماه مبارک رمضان
خیلی با خودم زمزمه می کنم این آیه را ...
ویل للمطففین ؛ کم فروختم خودم را ،
تو برای ما رضوانت را می خواستی ؛ ما خودمان را به دنیا و کمتر از آن فروختیم
بد کردیم.
هر بار زمین خوردم، گفتم حسین ؛
اسم تو رو بردم، گفتم حسین ؛
نمی دانم آخرش روزی و روزگاری، چه باشم و چه نباشم، پیش خودم می گویم کاش همانموقع همانجا همان لحظه که فلان و بهمان ، قلم پایم می شکست، سرم گیج می رفت، با مغز می افتادم زمین یا ون های توحید - ونک از رویم رد می شدند ؟ می گویم ؟
زندگی ما رو به جلو است ؟ اینی که الان هستیم از آنی که بودیم بهتر است ؟
اگر نقطه صفر هر سال را همین شب های قدر بدانیم ، بعد از آن [ان شاء الله] پاک و پاکیزه شویم، یعنی فرصت دوباره برای جلو رفتن تا سال بعد. سال بعدش می رسیم سر حساب و کتاب که چه مانده و چه از کف دادیم. اگر ببخشد اندوخته بیشتر می شود و اگر نبخشد یا فرصت ندهد که بگوییم ببخشد ، می شود از کف داده.
آدمی بهتر نیست اگر قرار است بدتر بشود به شب قدر نرسد ؟ این خودش لطف محسوب نمی شود؟
سبحانک یا لا اله الا انت ، الغوث الغوث ، خلصنا من النار یارب.
پ.ن 1 : ضایع ترین حالت برای نویسنده این است که قبل از شب قدر بمیرد. خداوندا به مهربانی ات بنده ات را رو سیاه از این دنیا نبر!