دوران مبارزات 1
- ۰ نظر
- ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۴۷
از چند سال پیش که موج اعتکاف در کشور راه افتاده، شده خادم معتکفین. هیچ سالی هم خودش معتکف نشده، اما روز و شب برای سحری و افطار و سخنران و مداح خلق خدا دویده است. بعضی ها در این زمینه ها باهوشند و با خدای خود مشغولند.
فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما
نیاز به گشتن ندارد؛ همین که سر بجنبانی دور و اطرافت زیاد اینطور هستند.
ته بازار شوش را در آورده اند و سانت به سانت و وجب به وجب آن را متر کرده اند؛ گشته اند و گشته اند به فرض یک دست کریستال یا چینی اصل فلانجا را با فلان قیمت سر به فلک کشیده خریده اند و خوشحالند. کنارش یک دست دم دستی هم می گیرند که از آن استفاده کنند؛ تا مبادا یک وقت جنس آنتیکشان ترک بردارد یا لب پر بشود.
دو روز قرار است عمر بکنند. پول را کرده اند بلور و چپانده اند در کابینت و بوفه ؛ از همان جنسی استفاده می کنند که آن آدم معمولی استفاده می کند. فقط دلشان خوش است که آنتیک در پستو است. فکر می کنند دلشان خوش است. دو روز که تمام می شود همین دل خوش کنک، دلشان را می زند و روز از نو. فارغ از اینکه دو روز دنیا شان تمام شده است.
تهش یک آه فرقش است. آه نکشیم. شکرگزار باشیم و قناعت کنیم تا بی نیازمان کند.
مهم ترین اتفاق روز سیزدهم فروردین 96 برای من چه می تواند باشد ؟
#سیزده
#سطح_دغدغه
#زندگی_این_مدلی
فردا به لطف خدا ، به مسافرتی می روم که هفتمین عیدی است که چمدان برای آن می بندم. مسافرت جهادی !
امسال سال دومی است که به صورت خانوادگی طعم جهادی را می چشم.
جهادی زمان تصمیم گیری های بلند مدت یکساله ی زندگی است ، زمان ترک عادت های غلط و از سر تنبلی و زمان تمرین عادت های خوب.
جهادی جای دوست پیدا کردن است. جهادی جای آموختن است.
خدا توفیق بدهد این رشته قطع نشود.
شهدای مدافع حرم افغان مظلومند. خانواده هایشان هم مظلومند. ته یک کوچه ی خاکی با جوب های روان در وسط آن. خانه های قدیمی و کوچک. بچه هایی که روی زمین خوابیده اند و پتو را چنان دورشان پیچیده اند، سردشان است.
کوچه های تنگ و باریک ؛ همسایه هایشان هم نمی شناسندشان.
حتی آن هنرپیشه ی معروف با چند میلیون فالوئر هم نمی شناسدشان.
حتی آن حزب اللهی عمار رهبری افسر جنگ نرم.
خودم هم تا دیروز خبر نداشتم ...
خیلی سعی کردم در این چند سال خودم را در دنیای مجازی قایم کنم تا مبادا عکسی یا ردی و یا نشانی از من در اینترنت باشد. هدفی که قبول کنید سخت بود و تا حدی غیر ممکن ؛ اما امروز کم کم باید با توجه به شرایط از هویت حقیقی ام رو نمایی کنم. تصمیمی که دشوار است و هنوز برای اجرایی کردن آن به قطعیت نرسیدم.
شاید دستی به سر و روی وبلاگ کشیدم ؛ از آرزوهای قدیمی
راهی هست وبلاگ با توئیتر سینک بشه ؟
من معتاد شبکه های مجازی نیستم. ابزار کار من هستند این دوستان !
قرعه کشی یک اپراتور تلفن همراه؛ پنج نفر ، هر کدام 200 میلیون تومان هدیه می گیرند و اشک شوق می ریزند. در پازل مردان سیاه اپراتور، این بخشی از سودی است که به واسطه ی اغوای مردم برای مصرف بیشتر به جیب می زنند. این طعمه ایست برای کشاندن صید به دامی که برایش پهن شده. چه کسی بدش می باید با هزینه ای اندک، شانس خود را برای برنده شدن 200 میلیون وجه نقد امتحان کند؟ - حتی اگر بداند چه دامی برایش پهن شده -
چند وقت پیش خانمی از مشهد آمده بود جلوی صداوسیما و می خواست رضا رشیدپور برنامه ی حالا خورشید را ببیند. شب جایی نداشت و دوستان برایش محلی را آماده کردند تا در خیابان نمانند. می گفت در برنامه ی تلویزیونی رشیدپور می گویند ایده از شما سرمایه از ما ! سریع هم سرمایه گذار برایش پیدا می شود. حالا من هم ایده ای دارم تا سرمایه گذار برایش پیدا شود. من پسری دارم که پنج سال است عقد کرده و نمی تواند به خانه ی بخت برود. خانواده ی عروس لیست بلند بالای خرید عروسی نوشته اند و ده روز مهلت داده اند تا مشکل را حل کنیم اما جیبمان خالی ست و درآمدم پسرم کم است و ...
می گفت کلی از یک پودر لباسشویی خریده و در خانه انبار کرده و کدقرعه کشی اش را فرستاده و نشسته پای سجاده و کلی گریه و زاری کرده بلکه جایزه نصیبش شود و مشکل پسرش حل شود.
خواستم بگویم یک طرف این جوایز ذوق و شوق مردم برای برنده شدن است. طرف دیگر کلی گرفتاری است و بسیاری امید بلکه معجزه ای برایشان اتفاق بیفتد. بی خبر از اینکه اگر قرار باشد برسد از جایی که گمان نمی برند می رسد.
پ.ن : از خانم مشهدی پرسیدم طبیب در مشهد بود و شما سراغ رشیدپور آمدی ؟!
شخصیت آدمها رفتار آنها را در قبال دیگران حین اتفاقات مختلف روزمره مشخص می کند. این شخصیت ریشه در کودکی و خلق و خوی فرد که آنها را در طول رشد خود کسب کرده عجین شده است.
راه حل معضلات و مسائلی که یک فرد در طول روز با آنها مواجه می شود در اشخاص مختلف متفاوت است. چه کسی این وسط موفق تر است ؟ کسی که بیشتر چیزها به میل او رقم می خورد یا کسی که به اصول اسلامی پایبند تر است ؟
جربزه و عرضه چگونه تعریف می شود؟ در دین داد زدن سر بزرگتر و یا بردن آبروی شخصی در ملاعام را در شرایط خاص داریم ؟ آن شرایط چیست و چگونه می توان آن را شناخت ؟
کارآمدی و اخلاق امروز در جامعه و تشکیلات سازمانی ما قابل جمع است ؟
چگونه رفتار کنیم تا هم موفق باشیم (سرمان کلاه نرود) و هم خدا از ما راضی باشد ؟