نمی دانم چه رازیست در شب های امتحان. احساس می کنم بیشتر از همیشه خوابم می آید. در یخچال از میانگین روزهای ماه بیشتر باز و بسته می شود. احساس علاقه شدیدی به مطالعه کتب خاک خورده زیر تختم می کنم و به نظر می آید برنامه های تلویزیون جذاب تر شده. ایده های محشری در زمینه ی کشاورزی و نقشه هایی بزرگ به ذهنم می رسد و حتی حس می کنم می توانم مسائل پیرامونم را بهتر تحلیل کنم. بیشتر از همیشه هم دلم می خواهد به وبلاگم سری بزنم و دنیای مجازی جذابیتهایش را بیشتر می نمایاند. حسرت و اشتیاق کارهای نکرده به رقابت با یکدیگر می پردازند. این وسط مانده است کاری که از همه ضروری تر به نظر می رسد و احتمالا مظلومیتش جلب توجه می کند، آخر ترم و زمان آمدن کارنامه !
نگاه از بالا: بعضی ها زندگی دنیا را سر تا سر امتحان خود می بینند !
عجب آدمهایی پیدا می شن ؟!