فتح
دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۰
امروز ، بدون انگیزه و رغبت ، سر جلسه ی فوق العاده شورای فرهنگی دانشگاه حاضر شدیم ؛ بدون دستور جلسه ، بدون هیچ فکر قبلی ، بدون هیچ برنامه ای !
.
.
.
جلسه دو ساعت تمام به طول انجامید.
در پایان ، چنان انگیزه ای در وجودمان نهادینه شده بود که خودمان باورمان نمی شد تا چند ساعت پیش یک مشت جنازه بودیم !
فهمیدیم اگر حرف خدا یک طرف ذهنت باشد ، از هیچکس نباید ترسید و هیچکس جلودارت نخواهد شد. اگر ابوموسی باشد که حکمش مشخص است و اگر بزرگ ترین و پررو ترین سیاست مدار ترین آدم دنیا هم باشد ، جایش ته گلدان است !
فقط دلم برای انجمنی ها سوخت ، می توانیم خیلی با آنها مهربانتر باشیم .
.
.
.
جلسه دو ساعت تمام به طول انجامید.
در پایان ، چنان انگیزه ای در وجودمان نهادینه شده بود که خودمان باورمان نمی شد تا چند ساعت پیش یک مشت جنازه بودیم !
فهمیدیم اگر حرف خدا یک طرف ذهنت باشد ، از هیچکس نباید ترسید و هیچکس جلودارت نخواهد شد. اگر ابوموسی باشد که حکمش مشخص است و اگر بزرگ ترین و پررو ترین سیاست مدار ترین آدم دنیا هم باشد ، جایش ته گلدان است !
فقط دلم برای انجمنی ها سوخت ، می توانیم خیلی با آنها مهربانتر باشیم .
«اردوی جهادی چه شباهت و تناسبی با فرائض و شعائر اسلامی دارد؟»
جزییات بیشتر را در بلاگ رازدل بخوانید:
http://razedel.ir/archives/459