مکانیزاسیـــــون
مکانیزاسیون دانش و مهارتی است که در کشاورزی به معنای افزایش تولید و بازده کار و همچنین صرفه جویی های اقتصادی و بهینه سازی در بنگاه های تولیدی کشاورزی است. یک مهندس فارغ التحصیل رشته مکانیزاسیون کشاورزی توانایی مدیریت یک واحد تولیدی مثل یک مزرعه را دارد. مکانیزاسیون کشاورزی رشته ایست که حدود 7 سال پیش در بعضی دانشگاه های کشور اضافه شده است. مکانیزاسیون کشاورزی رشته ی من است !
امروز امتحان مکانیزاسیون (1) داشتم. اولین درس خیلی تخصصی در دوره تحصیل چهار ساله ام. اکثر سوالات همانطور که از اسم درس و هدف آن پیداست، تحلیلی بود. سوالات با توجه به صلاحدید دانشجو ممکن بود جواب های مختلفی داشته باشد به شرط اینکه توجیه منطقی و علمی برای هر تصمیم بیان شود.
با ژست یک مهندس ، امتحان را شروع کردم و در میدان کارزار مکانیزاسیون قرار گرفتم. سوالاتِ اول، خیلی مهم نبودند. بیشتر به تعاریف و مباحث نظری و ساختار کشاورزی کشور مربوط می شد. دو سوال آخر مسائلی بود که باید به صورت تحلیلی محاسبه می شد. به ویژه سوال آخر که خلاصه ی کلیه مباحث در یک مساله گنجانده شده بود و برای نمره دادن قطعا به صورت ویژه مورد توجه استاد درس قرار می گیرد.
روضه نخوانم ! مکانیزاسیون (1) محلی برای اثبات جنم مدیریتی و دید وسیع مهندسان جوان این مرز و بوم بود و حقیر هم دستی بر کمان اثبات لیاقت بردم.
در سوال آخر مزرعه ای 1800 هکتاری جهت کشت بهاره ی ذرت در نظر گرفته شده بود. باید چهار عملیات شخم، خرد کردن کلوخه (دیسک زدن)، تسطیح (ماله) و کاشت بذر در مدت 54 روز انجام می شد. مدیریت تعداد ادوات و میزان ساعت کاری هر کدام توسط دانشجو محاسبه و نتیجه گیری ارائه می شد. جان این سوال ، پرسش آخرش بود که خواسته بود تعداد تراکتورهای مورد نیاز در این مزرعه را به صورت تخمینی محاسبه کنیم.
حقیر، به عنوان یک مهندس جویای نام، شروع به تحلیل کردم. جداول زیبایی کشیدم که بعید می دانم کسی در برگه اش این طور مایه گذاشته باشد. از 54 روز کاری 4 روزش را حذف کردم تا در صورت بروز مشکلات غیر قابل پیش بینی ، کار کاشت با مشکل مواجه نشود. برای استاد، ریز و جزئی نوشتم که در ذهنم چه می گذرد و این مغز به چه چیزها که نمی اندیشد. حتی می خواستم یکسری نمودار که استاد در کلاس مطرح نکرده بودند ، جهت گندگی رسم کنم که فرصت مجال نداد ...
بعد از امتحان به صورت اتفاقی بحثی میان علما راجع به سوال آخر در گرفت. در آنجا اعدادی را از رفقا شنیدم که به ذهنم آشنایی نمی کرد. من برای این مزرعه 27 دستگاه گاو آهن ، 50 دستگاه دیسک و همین مقدار ماله و کارنده در نظر گرفته بودم و در آخر هم با کلی صغرا و کبرا چیدن ، به این نتیجه رسیده بودم که حدود سی تراکتور برای یک عملیات کاشت صحیح و اقتصادی لازم است.
اکثر دانشجویان ، به عددی بین سه و پنج برای تراکتورها رسیده بودند و همین مقدار برای سایر ادوات. "اکثرا" که می گویم یعنی همه غیر از من ! حتی آن دخترکی که می کوبد از آن سر تهران می آید این سر کرج تا مهندسی ماشین های کشاورزی اش را بگیرد و فردا هم حتما در بیابان خدا زیر آفتاب داغ در مزرعه بیل بزند و دانه بکارد. تراکتور براند و کمباین سر و ته کند !
و بیچاره مکانیزاسیون کشاورزی کشور
و بیچاره گروه ماشین های کشاورزی دانشگاه تهران
و بیچاره تررضوان
و بیچاره تر تر مردم نهبندان اعم از چاهداشی ، رومه ، دهنو، میغان ، سیدال، چشمه زرد و ...
پ.ن : به نظرم این قضیه بیشتر گریه دارد تا خنده. (ادامه اش حذف شد)
متن فوق دیروز نوشته شد.
- ۱ نظر
- ۲۷ دی ۹۱ ، ۱۰:۵۱